مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
یـگـانـهای و نـداری شـبـیه و مانـندی کـه بـیبـدیـلتـریـن جـلـوۀ خـداونـدی معطلاند هزاران فرشته کاسه به دست عسل بیاوری از آن لبی که میخندی تـمام عـرش خـدا در طـواف گهـواره نگـاه خـیـرۀ زهـرا به طـفـلِ دلـبـندی به نیـمۀ رمـضان و میان صوت اذان رطب رسـیـده به دسـتان آرزومـنـدی نمیشـناخت رسول خـدا سر از پایش نمیرسـید به آن لحـظۀ خـوش آیـندی نـوشـتـهاند تو را از بـهـشـت آوردنـد نوشـتهاند ز عـطری که میپـراکـندی لبان فاطمه خـندان و چشم مولا اشک نوشـتهاند تو مـولود اشک و لبخـنـدی برای خیل غلامان چه خوب مولایی! برای حیدر و زهرا چه خوب فرزندی! گدا که فرق ندارد تو سفرهات پهن است درِ امـیـد بـه روی کـسـی نـمـیبـنـدی |